محمد خالد حنفی، وزیر امر به معروف و نهی از منکر طالبان، میگوید انسان در اسلام «غلام» است. او گفت شریعت برای انسان تعیین تکلیف کرده و آزادی فردی در این چارچوب جایگاهی ندارد.
او از نهادهای آموزشی مدرن، بهویژه دانشگاهها، به دلیل ترویج «ذهنیت آزادی» انتقاد کرد و مدعی شد که این نهادها به جوانان، بهخصوص دختران، القا میکنند که میتوانند آینده خود را بدون دخالت پدر، برادر یا شریعت تعیین کنند.
حنفی تأکید کرد که جنگ نظامی پایان یافته و اکنون زمان «جنگ قلم» است.
او در عین حال اسلام را «دین آسانگیر و میانهرو» توصیف کرد.
این جهانبینی و انسانشناسی طالبان است؛ این چیزی است که آنها در مدارس دیوبندی فراگرفته اند: انسانی غلام، مطیع، فرمانبردار و محروم از هرگونه آزادی؛ انسانی که باید در خدمت خدایی قهار، جبار و متکبر باشد، خدایی که نمایندگان بلامنازع خود را به زمین فرستاده تا آزادی بندگانش را سلب کنند، زمین خدا را به جهنم تبدیل کنند، به نیابت از او خون بریزند، ویران کنند، حقوق انسانی افراد را زیر پا بگذارند، ملتها را از نعمت بزرگ آزادی محروم کنند و به نام شریعت، هر روز محدودیتهای ضدِ انسانی تازهای را به نمایندگی از خدا بر مخلوقاتش تحمیل کنند.
از این نظر، مکاتب و دانشگاههای مدرن، به دلیل تبلیغ آزادی و نفی بندگی و غلامی، آموزشگاههای شیطان هستند که انسانِ بنده و غلام را از بندگی و غلامی میرهانند و مسیر اعمال شریعت بر اساس خوانش طالبانی را مسدود میکنند.
بنابراین، تمام مکاتب و دانشگاهها باید تبدیل به مدارس مذهبی به سبک دیوبندی شوند که در آن هیچچیز جز ایدئولوژی طالبان آموزش داده نشود. در غیر این صورت، دختران و پسرانی که در این مراکز آموزش میبینند، همگی کافر میشوند و شیطان در نابودی شریعت الهی پیروز خواهد شد!
منطق طالبان در محرومیت مستقیم دختران از آموزش در مکاتب و دانشگاهها نیز از همین باور ناشی میشود؛ باوری وحشتناک که در آن طالبان از آگاهی و آزادی هراس دارند و دختران و زنان را کنیزانی فرمانبردار در خدمت آمال و امیال مردان میدانند؛ کنیزانی که اگر آموزش ببینند و آگاه شوند، از بند سلطۀ مردانه رها میشوند و به این ترتیب، بنیان ایدئولوژی طالبانی فرومیریزد.
در اسلام طالبانی، اما آزادی فردی معنایی ندارد. هیچکس مستقل نیست. همه افراد باید مطیع و تابع قوانین ایدئولوژیک رژیم طالبان باشند؛ قوانینی که خوانشی نو از شریعت ارائه میدهد، خوانشی که در مدارس دیوبندی القا میشود. بر بنیاد این قوانین، دختران شأن انسانی مستقل ندارند و هیچگاه نباید بهطور آزادانه درباره سرنوشت آینده خود تصمیم بگیرند، بلکه این پدر، برادر یا شریعت است که به جای آنان تصمیم میگیرد و مسیر زندگیشان را به آنان نشان میدهد. بنابراین، هیچ نیازی نیست که دختران درس بخوانند، آگاه شوند و از حقوق انسانی مستقل و برابر با همه انسانها برخوردار گردند.
البته در یک کلیت کلانتر، همه افراد جامعه، اعم از مردان و زنان، بر اساس شریعت طالبانی، غلام آفریده شدهاند و باید در برابر اراده پروردگار مطیع و منقاد باقی بمانند. اما از آنجا که خداوند اراده خود را بهطور مستقیم و مستقل اعمال نمیکند، در حال حاضر این طالبان هستند که به عنوان نمایندگان بلامنازع خدا و خلفای بلافصل باری تعالی در زمین، مسئول اعمال اراده الهیاند و به این ترتیب، همه شهروندان افغانستان باید مسئولیت بندگی و غلامی خود را در برابر رژیم طالبان ادا کنند و از عناصری مانند خالد حنفی فرمان ببرند!
البته جالب توجه است که حتی خالد حنفی نیز معتقد است که اکنون جنگ نظامی به پایان رسیده و جنگ قلم آغاز شده است؛ اما قلمی که در خدمت منطق طالبان باشد. تنها ملاهای آموزشدیده در مدارس مخوف دیوبندی حق برخورداری از آن را دارند. در غیر این صورت، قلمی که در مکاتب و دانشگاههای مدرن رشد کند و در مسیر آزادی و آگاهی انسانی و رهایی از سلطۀ دیکتاتورمآبانۀ خلفای خودخوانده خدا در زمین مبارزه کند، محکوم به شکست است و باید شکسته شود.
این نیز جالب توجه است که عنصری مانند خالد حنفی، که نماد و نماینده اسلام افراطی و تروریستی طالبانی است، همچنان معتقد است که اسلام دین آسانگیر و میانهرو (سهله سمحه) است. اما او توضیحی نمیدهد اسلامی که همه انسانها غلام آفریده شدهاند و محکوم به بندگی بلامنازع خدا و پیروی بیچونوچرا از خلفای خودخوانده او هستند — و اگر به آگاهی و آزادی دست پیدا کنند و حق تصمیمگیری درباره نحوه پوشش یا آرایش ریش خود را داشته باشند، مورد خشم و غضب خداوند و خدایان زمینی قرار میگیرند — چگونه میتواند «سهله سمحه» باشد؟!
نرگس اعتماد — جمهور