*44 کیلومتر غفلت، 99 سال تهدید. بررسی پیامدهای توافق زنگزور برای ایران:*
ارمنستان و آذربایجان تحت میانجیگری دولت ترامپ، توافقنامه ای را برای پایان دادن به جنگ طولانی امضا کردند. بخشی کلیدی از این توافق، شامل ساخت یک کریدور حمل ونقل استراتژیک در جنوب ارمنستان است این مسیر به مدت ۹۹ سال در اختیار آمریکا قرار دارد تا از امکانات ریلی، نفتی و انرژی بهره برداری کند.
اما گذرگاه زنگزور یا به تازگی همان راه ترامپ را نباید صرفاً یک پروژه حمل ونقل، بلکه بخشی از یک معماری ژئوپولیتیکی جدید دانست که در آن آمریکا با هوشمندی، همزمان چند هدف را دنبال می کند:
اول، اتصال مستقیم دریای خزر به مدیترانه و اروپا از طریق قفقاز جنوبی بدون نیاز به عبور از خاک ایران که به معنای حذف ایران از بخشی کلیدی از کریدور بین المللی شمال - جنوب و کاهش موقعیت ترانزیتی تهران در معادلات اوراسیا است.
دوم، کشاندن حضور مستقیم ناتو و زیرساخت های امنیتی غرب به چند کیلومتری مرزهای شمال غربی ایران. امری که مشابه آن در شرق اروپا پیش از بحران اوکراین رخ داد و به حلقه محاصره روسیه شتاب بخشید؛
سوم، تبدیل ارمنستان به یک پایگاه انرژی و لجستیک تحت کنترل آمریکا که با بهرهگیری از منابع نفت و گاز منطقه و خطوط انتقال، وابستگی اروپا به روسیه را کاهش داده و جایگاه امریکا را در رقابت انرژی تثبیت میکند؛
چهارم، ایجاد یک محور نفوذ نرم و سخت که می تواند جریان های اقتصادی، فرهنگی و حتی امنیتی در قفقاز را بازتعریف کند.
این اقدام در عین حال با نظریه (هارتلند) مکیندر پیوند مستقیم دارد، چون قفقاز جنوبی در حاشیه قلب زمین قرار گرفته و کنترل بر آن به معنای تأثیرگذاری بر مسیرهای حیاتی شرق - غرب و شمال - جنوب است. مشابه همان چیزی که بریتانیا در قرن نوزدهم و آمریکا پس از جنگ سرد در آسیای میانه دنبال کردند. نگرانی ایران و روسیه از این پروژه نه صرفاً ناشی از از دست رفتن یک مسیر ترانزیتی بلکه بهخاطر ایجاد یک گلوگاه ژئوپولیتیکی است که می تواند در بحران های آینده به ابزار فشار اقتصادی، امنیتی و حتی نظامی علیه آنها تبدیل شود.
اگر آمریکا یا کنسرسیومی با مشارکت غربیها کنترل و مدیریت زیرساخت های نفتی، گازی یا ریلی نزدیک مرز ایران را در اختیار داشته باشد، آنها عملاً یک نقطه دسترسی اطلاعاتی و لجستیکی به مرزهای ایران خواهند داشت. ایالات متحده حقوق توسعه در این مسیر را به دست آورده و این چیزی است که دیپلماسی و امنیت ایران را تحت فشار قرار می دهد
بنابراین، ساخت یک کریدور اقتصادی و ترانزیتی در مرز، به تنهایی لزوماً به معنای خطر حمله نظامی به خاک ایران نیست، اما احتمالا این کریدور می تواند ابزارهای راهبردی اطلاعاتی، لجستیکی و سیاسی را در اختیار بازیگران غربی قرار دهد که در زمان بحران، فشار را بر ایران افزایش می دهد.
اگر آمریکا و متحدانش به سرعت حضور اقتصادی و زیرساختی خود را مستقر کنند و نظارت منطقه ای را نیز عملاً به دست آورند، ایران در کوتاه مدت دچار کاهش نفوذ ژئوپلیتیک و در طولانیمدت احتمالاً کاهش ظرفیت نفوذ اقتصادی در قفقاز خواهد شد.
این سناریو با واکنش شدید ایران و یا سخت تر شدن مذاکرات منطقه ای همراه خواهد شد.
این توافق، به لحاظ ژئوپولیتیکی، موقعیت راهبردی منطقه را هم تغییر می دهد و میتواند توازن قدرت در قفقاز جنوبی را به نفع آمریکا و به زیان نفوذ روسیه و ایران جابجا کند. ایران با نگرانی شدید به این توافق واکنش نشان داده است. مقامهای ایران هشدار دادهاند این کریدور می تواند امنیت منطقه ای را زیر سؤال برده و حتی در صورت لزوم، توسط ایران یا همکاری با روسیه مسدود شود.
از سوی دیگر، روسیه این توافق را با احتیاط پذیرفته و تأکید کرده که راه حلهای پایداری باید با مشارکت بازیگران منطقه ای مانند روسیه، ایران و ترکیه تدوین شوند.
برای ایران، از بین رفتن تنها مرز زمینی با ارمنستان به معنای قطع یکی از مسیرهای مستقیم ارتباطی با قفقاز و اروپا و افزایش وابستگی به مسیرهای عبوری از کشورهای ثالث است، که این موضوع در شرایط تحریم می تواند به اهرم فشار بدل شود.
برای روسیه، این پروژه بخشی از استراتژی غرب برای نفوذ به حیات خلوت مسکو و شکستن حلقه امنیتی پیرامون آن است.
در واقع، این گذرگاه یک چاقوی ژئوپلیتیکی است که اگرچه با پوشش صلح و توسعه ارائه می شود، اما در عمل می تواند توازن قوا در قفقاز جنوبی را به نفع آمریکا و غرب تغییر دهد، حلقه های ارتباطی ایران با اوراسیا را محدود کند و درنتیجه میدان بازی را طوری بازچینی کند که تهران به جای نشستن بر سر میز تصمیمگیری، به موضوع معامله دیگران تبدیل شود. وضعیتی که اصلاح آن پس از تثبیت مسیر، تقریباً ناممکن خواهد بود.
نکته حائز اهمیت این است که ایران با ارمنستان مرز 44 کیلومتری دارد. طی دهههای مختلف ایران نتوانست به عنوان میانجی این مشکل را برای آذربایجان حل کند که در همسایگی ایران است. آنوقت یکی مثل ترامپ از امریکا با میانجیگری این مشکل را طوری حل کرد که نه تنها منافع اقتصادی برای ایران ندارد بلکه آمریکا با این کار میتواند تا مرزهای ایران هم خود را بکشاند و عملا می تواند تهدیدی برای امنیت و اقتصاد ایران باشد.
بنابراین در سیاست بینالملل، جایی برای تماشاگر بودن وجود ندارد. یا در مقام بازیگر فعال پشت میز مذاکره می نشینی و از منافع خود دفاع میکنی یا بهعنوان سوژه معامله روی میز قرار می گیری.
تجربه گذرگاه زنگزور و راه ترامپ نشان داد که وقتی دیگران برای حل مسائل منطقه ای به جای تو تصمیم می گیرند، خروجی آن در راستای منافع تو نخواهد بود. حتی اگر پس از توافق اعتراض و مخالفت کنی، مسیر ترسیم شده تغییر نمیکند و آثارش در ژئوپولیتیک، اقتصاد و امنیت ملی ماندگار می ماند.
برای ایران، این توافق یک هشدار جدی است که غیبت یا انفعال در معادلات منطقه ای، به معنای واگذاری میدان به رقبایی است که منافع خود را بی توجه به هزینههای تحمیل شده بر تو پیش می برند.
مهدی حسینی محقق-
خبرگزاری جمهور