نظم منطقه ای در غرب آسیا بیش از هر زمان دیگری دستخوش تحول شده و بازیگران سنتی، از جمله محور مقاومت، در وضعیت گذار راهبردی قرار دارند. محور مقاومت که در ابتدا بهعنوان ائتلافی غیررسمی متشکل از بازیگران غیردولتی و دولتی مانند حزب الله لبنان، حماس، انصارالله یمن، حشد شعبی عراق و جمهوری اسلامی ایران علیه نظم اسرائیلی - آمریکایی منطقه شکل گرفت، اکنون با دو چالش حیاتی مواجه است: اول، تضعیف ساختاری ناشی از تحولات میدانی و دوم، فقدان نقشه راهی برای ورود فعال به فرآیند نظم سازی منطقه ای. در چنین بستری، پرسش بنیادینی مطرح میشود. آیا محور مقاومت می تواند خود را بازسازی راهبردی کند و به جای واکنش صرف، به طراحی نظم مستقل منطقه ای بپردازد؟ یا اینکه به تدریج در نظم جدید بین المللی ادغام یا حذف خواهد شد؟
تحلیل این سوال، نیازمند بررسی سه بُعد است: 1- وضعیت داخلی محور مقاومت 2- تحولات محیط منطقه ای 3- جایگاه آن در ساختار جهانی جدید.
محور مقاومت و نیروهای نیابتی ایران در حال حاضر در وضعیت بحران ساختاری روبروست. در سالهای اخیر و به ویژه پس از جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل - آمریکا، محور مقاومت وارد مرحله ای از فرسایش ساختاری شده است. حزب الله لبنان که زمانی به عنوان بازوی اصلی محور در نبردهای غیرمتقارن شناخته می شد، با از دست دادن رهبران کلیدی، خلأ رهبری و کاهش حمایت اجتماعی در لبنان مواجه است. در عراق، حشد شعبی بیش از پیش درگیر رقابتهای داخلی و فشارهای سیاسی است و عملاً نقش بازدارنده خود را در برابر نفوذ آمریکا و اسرائیل از دست داده است. در یمن، انصارالله به رغم پیروزیهای نظامی، درگیر مذاکره با عربستان شده و از شدت هویتی ضد آمریکایی اش کاسته شده است. حتی در غزه، حماس و جهاد اسلامی با شکست های سنگین اطلاعاتی و نظامی روبرو شده اند.
در چنین شرایطی، ایران به عنوان کانون راهبردی این محور، بیش از پیش تنها مانده و با محدودیت های جدی اقتصادی، سیاسی و بینالمللی برای حفظ و مدیریت عمق راهبردی خود روبه رو است. در لبنان، شاهد نوعی فروپاشی عمودی در ساختار حزب الله هستیم. حملات گسترده و هدفمند اسرائیل به این کشور طی دو سال گذشته که با اتکا به اطلاعات دقیق و پشتیبانی ایالات متحده انجام شد، به شهادت زنجیره ای فرماندهان ارشد حزب الله منجر گردید. با شهادت سید حسن نصرالله، حزب الله تنها یک فرمانده را از دست نداد، بلکه با فقدان او، گفتمان مقاومت، چهره ای کاریزماتیک و انسجام ایدئولوژیک خود را نیز از دست داد.
سقوط دولت بشار اسد در سوریه که همواره به عنوان عمق راهبردی و پشتوانه حزب الله و ایران شناخته می شد عملاً مسیر تنفسی این جنبش را مسدود کرد. بر پایه تحلیل های نظریه نئورئالیسم، زمانی که پشتیبانی خارجی از یک بازیگر غیردولتی از بین می رود، توان بقا و قدرت بازدارندگی آن به طور چشمگیری کاهش می یابد. اکنون ایران و لبنان با حزب اللهی روبه رو هستند که در وضعیت انزوا، ضعف و محدودیت جغرافیایی قرار گرفته است.
بنابراین میتوان گفت، محور مقاومت، امروز با چالشهایی بنیادین روبه روست:
بحران فرماندهی و جانشین کاریزماتیک
گسست اجتماعی و تضعیف پایگاه مردمی
فشار قدرت های منطقه ای و جهانی برای محدود سازی یا خلع سلاح
ناتوانی در تولید گفتمان جدید متناسب با نظم نوین منطقه ای
محور مقاومت در نقطه عطف تاریخی قرار گرفته است. چهار بحران یاد شده نشان می دهند که تداوم وضعیت گذشته، نه ممکن و نه مطلوب است. یا باید بازسازی راهبردی صورت گیرد یا بتواند در نظم منطقه ای جدید جایگاهی مؤثر کسب کند، یا اینکه به تدریج دچار فرسایش شود و در بازی بزرگ قدرتهای جهانی، به بازیگری کم اثر یا حاشیه ای تبدیل شود.
اکنون زمان تصمیم گیری است برای بازتعریف نقش مقاومت، پیش از آنکه حذف شود. قدرتهایی مانند آمریکا، اسرائیل، عربستان سعودی و حتی برخی دولتهای عربی، از سالها پیش در پی تضعیف یا حذف محور مقاومت بوده اند. اما در شرایط جدید منطقه ای (مثلاً پس از جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل) این فشارها وارد فاز عملیاتی جدیدی شده اند. مثل تحریم های اقتصادی و ترورهای هدفمند برای مقابله با نفوذ ایران.
محور مقاومت در دو دهه گذشته عمدتاً حول محور ضدیت با صهیونیسم و استکبار تعریف می شد. اما اکنون نظم منطقه ای در حال تغییر است. بازیگرانی چون چین و روسیه وارد معادله شده اند، برخی کشورهای عربی با اسرائیل عادی سازی کرده اند و نسل جدید جوامع منطقه، خواسته هایی فراتر از شعارهای سنتی دارند. در این شرایط، محور مقاومت هنوز نتوانسته گفتمان تازهای متناسب با واقعیت های ژئوپولیتیکی و تحولات اجتماعی جدید تولید کند.
از سال 2019 به این سو، نظم امنیتی غرب آسیا به تدریج از حالت دوقطبی (محور مقاومت در برابر محور آمریکایی – اسرائیلی - سعودی) خارج شده و به سمت چند قطبی شدن پیش رفته است. ورود چین به عرصه میانجی گری در بحرانهای منطقه ای از جمله توافق ایران و عربستان در پکن، افزایش نفوذ روسیه پس از جنگ اوکراین و حضور فعال بازیگرانی مانند ترکیه، قطر، امارات وعربستان، ساختار قدرت در منطقه را تغییر داده اند. دیگر نه آمریکا قدرت بلا منازع است، نه ایران بازیگر مطلق در محور مقاومت. در چنین شرایطی، محور مقاومت اگر نتواند خود را با مختصات نظم جدید سازگار کند، یا در نقش پذیری منطقه ای ادغام خواهد شد، یا در حاشیه قرار گرفته و دچار فروپاشی تدریجی خواهد شد.
در نتیجه باید گفت: محور مقاومت در مقابل دو گزینه راهبردی قرار دارد:
1- بازسازی ساختاری و گذار از واکنش به کنشگری:
این گزینه نیازمند نوسازی ایدئولوژیک و راهبردی محور مقاومت است. محور باید از یک شبکه صرفاً نظامی و امنیتی، به یک بلوک سیاسی – اجتماعی - اقتصادی تبدیل شود. ایجاد نهادهای مشترک رسانه ای، دیپلماتیک، فرهنگی و اقتصادی می تواند آن را به یک بازیگر فعال در نظم سازی منطقه ای بدل کند.
2 – انفعال راهبردی یا ادغام در نظم جدید منطقه ای :
در صورتی که محور مقاومت نتواند خود را با مختصات جدید سازگار کند، یا صرفاً به واکنش نظامی و امنیتی بسنده نماید، به تدریج در نظم امنیتی طراحی شده از سوی غرب و متحدان عرب آن ادغام خواهد شد. گفتمان خلع سلاح حزب الله در لبنان، مشارکت حوثی ها در مذاکرات عربستان و کنار کشیدن نسبی حماس از محور، نشانه های این روند هستند. در این مسیر، ایران نیز با فشار برای تطابق با نظم جدید از طریق توافقات اقتصادی، همکاری امنیتی با قدرت های منطقه ای، یا مهار نفوذ نیابتی اش مواجه خواهد شد.
بنابراین، آینده محور مقاومت نه در قدرت نظامی، بلکه در توان راهبردی آن برای بازتعریف خود در نظم نوین منطقه ای رقم خواهد خورد. اگر این محور بتواند از ساختار واکنشگرا خارج شده و به یک بلوک سیاسی و فرهنگی با افق های اقتصادی و دیپلماتیک تبدیل شود، خواهد توانست جایگاه خود را در نظم جدید حفظ کرده و حتی آن را شکل دهد. اما اگر همچنان بر الگوهای سنتی مقاومت مبتنی بر نبرد نامتقارن و حمایت صرف از گروههای نیابتی تمرکز کند، به تدریج از متن به حاشیه رانده خواهد شد. جمهوری اسلامی ایران در این میان نقش کانونی دارد. یا می تواند به موتور بازسازی راهبردی مقاومت بدل شود، یا در برابر فشارهای نظم جدید، اولویتهای منطقه ای خود را تعدیل کرده و به بازیگری محافظه کارتر تبدیل شود. در نهایت، بازسازی یا انحلال، یک انتخاب نیست، بلکه نتیجه توانایی یا ناتوانی در سازگاری با نظم نوین منطقه ای است.
مهدی حسینی محقق-
خبرگزاری جمهور