سیاست منطقه ای ایران پس از جنگ، وارد مرحله ای حساس و چندلایه شده است که از سه منظر اصلی قابل تحلیل است: بازتعریف، تثبیت یا عقب نشینی.
پرسشهایی اساسی درباره جهت گیری آینده سیاست منطقه ای ایران وجود دارد: آیا ایران پس از جنگ سیاست های منطقه ای خود را بازتعریف می کند ؟ یا ایران در حال تثبیت موقعیت خود با تاکتیکی جدید است؟ یا آن که به دلیل فشارهای داخلی و خارجی، ایران ناگزیر به نوعی عقب نشینی شده است؟
جمهوری اسلامی ایران با توجه به ضربات اخیر به ویژه از دست دادن چهره های ارشد نظامی، اکنون در شرایطی قرار دارد که باید در مورد تداوم یا اصلاح راهبرد مداخله منطقه ای تصمیم گیری کند. از یک سو، هزینه های بالای درگیریهای مستقیم و نیابتی، فشارهای اقتصادی ناشی از تحریم ها و مطالبات داخلی برای تمرکز بر بهبود وضعیت معیشتی، ایران را وادار به بازنگری در روش های اعمال نفوذ منطقه ای می کند. از سوی دیگر، ایران نمی خواهد این بازتعریف به مثابه عقب نشینی یا ضعف تلقی شود، بنابراین در حال بررسی راه هایی برای حفظ نفوذ خود در منطقه به صورت منعطف تر، کم هزینه تر و هوشمندانه تر است.
در عین حال، آتشبس می تواند فرصتی برای تثبیت دستاوردهای استراتژیک ایران نیز تلقی شود. به ویژه اگر تهران بتواند موقعیت خود را در مذاکرات احتمالی با آمریکا یا بازیگران منطقه ای به عنوان یک بازیگر تاثیرگذار تثبیت کند. بنابراین، سیاست منطقه ای ایران نه به معنای عقب نشینی کامل، بلکه به معنای عبور از یک فاز نظامی صرف به سوی رویکردی ترکیبی از نفوذ نرم، بازسازی دیپلماتیک و بازی با کارت های باقی مانده در میدان است، در نتیجه جمهوری اسلامی برای بقای خود، بیش از آنکه عقب نشینی کند، باید نوعی بازتعریف استراتژیک در چارچوب حفظ مؤلفههای نفوذ با ابزارهای جدید و سنجیده تر انجام دهد.
آتش بس اخیر می تواند نشانه ای از تمایل ایران برای بازتعریف حضور منطقهای اش باشد. با توجه به فرسایش اقتصادی ناشی از تحریم ها، فشار افکار عمومی داخلی، و تغییر موازنه در منطقه پس از تحولات سوریه، عراق و لبنان، ایران شاید به دنبال بازسازی اولویت های راهبردی اش است. در این چارچوب، رویکرد به کاهش تنش با کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، از جمله عربستان سعودی نیز نشانه ای از همین تغییر مسیر به شمار میرود.
در سطحی دیگر، برخی از نشانهها حاکی از آن است که آتشبس ممکن است به معنای عقب نشینی تاکتیکی باشد. حمله مستقیم آمریکا به تاسیسات حساس، فشار روسیه و چین برای تنش زدایی، و همچنین ترس از بروز جنگ گسترده ای که می تواند پایههای اقتصادی و سیاسی ایران را متزلزل کند، ممکن است جمهوری اسلامی را وادار کرده باشد فعلاً به سمت تنش زدایی برود. این وضعیت البته ممکن است موقتی باشد و در صورت تغییر شرایط، ایران به رفتار تهاجمی تر بازگردد. سیاست منطقه ای ایران در مرحله پسا جنگ در نقطه ای حساس قرار دارد. شواهد نشان می دهد که ایران در حال ارزیابی دوباره ای از شرایط است تا بین حفظ اقتدار منطقه ای، پرهیز از جنگ گسترده و ادامه مذاکره با غرب تعادل برقرار کند.
اینکه این مسیر به بازتعریف پایدار، تثبیت موقعیت یا عقب نشینی تدریجی منجر شود، بستگی زیادی به واکنش طرف های مقابل، روند تحولات در منطقه و نتیجه مذاکرات احتمالی با آمریکا دارد. این احتمال جدی وجود دارد که ایران در مرحله پسا جنگ، در حال بازتعریف سیاست های منطقه ایاش باشد. این بازتعریف الزاماً به معنای عقب نشینی کامل نیست، اما می تواند نشانه ای از تغییر در شیوه اعمال نفوذ، بازآرایی نیروهای نیابتی، و انتخاب اولویت های جدید باشد.
بنابراین، مشکلات ایران در حوزه سیاست های منطقه ای بعد از شهادت سردار سلیمانی افزایش یافت. او نقش کلیدی در هدایت نیروهای نیابتی ایران در منطقه، ایجاد هماهنگی بین آنها و پیشبرد سیاست عمق راهبردی جمهوری اسلامی داشت. ایران در خاورمیانه بدون سردار سلیمانی دچار یک خلاء تاکتیکی شده است. سردار سلیمانی فراتر از یک فرمانده نظامی، یک معمار شبکه ای از گروه های نیابتی و متحدان ایران در منطقه بود. از حزب الله در لبنان، حشدالشعبی در عراق، تا فاطمیون در سوریه و حتی ارتباطات غیررسمی در یمن و افغانستان. حضور شخصی او، کاریزما و مهارت در میدان و دیپلماسی میدان محور، ایران را به بازیگری فعال در معادلات امنیتی خاورمیانه بدل کرده بود. حذف او توسط آمریکا، یک خلأ تاکتیکی آشکار برای ایران ایجاد کرد.
پس از شهادت سردار سلیمانی، گروه های مقاومت درعراق ، سوریه ، لبنان و یمن دچار نوعی پراکندگی یا کاهش هماهنگی شدند. این وضعیت ایران را ناگزیر کرد تا در برخی جبهه ها عقب نشینی کند یا حتی به بازتعریفتعریف نقش منطقه ای خود فکر کند. به ویژه در مواجهه با فشارهای اقتصادی، اعتراضات داخلی و شرایط جدید ژئوپلیتیکی (مانند نزدیکی اعراب با اسرائیل و حضور چین و روسیه)، ایران در حال بازآرایی اولویت های خود است.
از زاویه ای دیگر، حذف فرماندهان نظامی میتواند ایران را به سمت سیاست خارجی کمتر نظامی و بیشتر دیپلماتیک سوق دهد. تجربه جنگ اخیر با اسرائیل، کشته شدن برخی فرماندهان مهم نیابتی و کاهش کارآمدی نیروهای وابسته به ایران ممکن است موجب شود تهران حضور مستقیم یا نیابتی پرهزینه را بازبینی کرده و بر نفوذ نرم، دیپلماسی و ثبات گرایی منطقه ای تمرکز کند. این تغییر می تواند در قالب بازتعریف نقش ایران در عراق، لبنان، افغانستان و حتی در خلیج فارس دیده شود.
بنابراین اگر ایران بتواند از مدل سخت افزاری میدان فاصله بگیرد و به سمت دیپلماسی منطقه ای هوشمندانه حرکت کند، ممکن است در بلند مدت ثبات و نفوذی پایدارتر به دست آورد. نفوذی نه بر پایه موشک، بلکه بر پایه مشروعیت و درک نوین از منافع ملی.
مهدی حسینی محقق- خبرگزاری جمهور